رقص باد لابهلای خوشههای پربار گندمزارهای رودبار جنوب
به گزارش خبرنگار سرویس چندرسانهای پایگاه خبری«رودبار ما»؛ باد در میان گندمزارها صدای قدرت را در گوشم نجوا میکرد و تلالو خورشید در میان خوشههای سرسبز گندم عزت را در مقابل چشمانم به رقص درمیآورد.
اما اینها هیچ کدام توصیف واقعی گندمزار نبود. دوربینم را در آوردم تا شاید بتوانم از دریچه آن این همه زیبایی و عظمت را به تصویر بکشم. اما دریچه دوربین من خیلی کوچکتر از آن بود که این همه زیبایی را درون خود جای دهد. آن را کنار گذاشتم و محو تماشای رقص خوشهها شدم.
خورشید داغتر از همیشه بر فراز گندمزار ایستاده بود و چه مهربانانه و با افتخار دست نوازشگر خود را بر سر گندمزار میکشید.
چرا هرگز اینجا را ندیده بودم. من هیچ چیز در مورد کشاورزی نمی دانستم. از پدر پرسیدم: گندمها را کی میکارند و کی درو میکنند؟
او با حوصله و دقیق برایم توضیح داد: بعد از آنکه زمین آماده کشت شد اول پاییز گندم ها در دل زمین قرار میگیرند و شش ماه بعد اواسط بهار آنها را درو میکنند و من با تعجب به او نگریستم: یعنی سرمای زمستان و باران آسیبی به آنها نمیرساند؟
وی با لبخند گفت: همان باران این خوشه های زرین را به ما می دهد و باران نه تنها مانع رشد گندمها نمیشود. بلکه یک دانه را هفتاد دانه می کند. البته بعضی از دانهها که مقاومت کمی دارند از بین میروند. تنها آنهایی که تاب تحمل سرمای سخت زمستان را دارند بارور میشوند.
راه افتادم و قدم به درون گندمزار گذاشتم. خوشهها تا نزدیکی شانههایم بالا آمده بودند و بازوانم را نوازش میکردند. دست بردم و چند خوشه چیدم. چقدر زیبا بود و چه جالب در کنار همردیف شده بود، چشمانم را بستم و به موسیقی آرامی که باد همراه با خوشهها می نواخت دلسپردم که از موسیقی هر سازی با وجودم آشناتر بود.
انتهای خبر/پ