به قهرمان بینشان خطه رودبار جنوب نگاهی بیندازیم؛
شهید ۲۲ ساله، مسافر هفت اقلیم عشق
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری «رودبار ما»؛ روایت صبر و استقامت همسران مفقودالاثر روایتی توصیف نشدنی است که هیچ واژهای نمیتواند گویای آن باشد، همسرانی که سالها در فراق شریک زندگی خود روزگار میگذرانند، نالههایشان بوی انتظار میدهد وآنقدر قانعاند که حتی با تکهای از استخوان همسر خود آرامش میگیرند.
همسران مفقود الاثر که درس صبر و شکیبایی بر مصائب را از اسوه صبر وایمان حضرت زینب کبری (س) فراگرفتهاند، همسر شهید جواد خانهگیر که ۳۸ سال از عمرش را در انتظار نشانهای از گل بینشان خود است، همسری که روح آسمانیاش سالها پیش در راه آرمانهای امام خمینی (ره) و دفاع از خاک و ناموس ایران اسلامی به آسمان پر کشید و پیکر مطهرش تاکنون به آغوش خانواده برنگشته است.
انتظار ۳۸ ساله همسر از فراق یوسف گمگشتهاش
۳۸ سال کم نیست برای انتظار؛ انتظاری که حتی با شنیدن صدای در یا تفحص شهداء بیشتر تکرار میشود. انتظاری که گاهی در گلزار شهداء و بهشت زهرا (س) رودبار جنوب به پایان میرسد و گاهی دوباره آغاز میشود.
«نخا» نمیخواهد از لحظهها بگوید؛ لحظههای انتظار آمدن همسرش، آن لحظات برایش تنگ است و دلتنگیهایش را با قطرههای اشکی که روی گونههایش جاری میشود، تقسیم میکند.
نخا دستخوان همسر شهید جواد خانهگیر، تنها شهید مفقودالاثر شهرستان رودبار جنوب است.
نخا در پاسخ به این سؤال خبرنگار ما که چگونه با شهید خانهگیر آشنا شدید ودر چه سالی ازدواج کردید، گفت: از آنجایی که در شهرستان رودبارجنوب ازدواجهای فامیلی زیادی است، ما نیز دختر خاله و پسرخاله بودیم، البته اخلاق و رفتار جواد به ویژه تواضعش، هم تأثیر زیادی روی سر گرفتن این ازدواج داشت سرانجام در سال ۱۳۵۸با هم ازدواج کردیم در آن زمان که دفترخانه ثبت ازدواج نبود یک روحانی صیغه عقد ما را جاری کرد و ماحصل این ازدواج یک پسر و دو دختر است.
همسر شهید خانهگیر اظهار کرد: شهید خانهگیر طی چهار مرحله به جبهههای جنگ حق علیه باطل اعزام شد، در مرحلهای آخری که اعزام شد شناسنامه و مدارک خود را نیز همراه خود برد تا همه چیز مانند پیکر مطهرش مفقود بماند.
وی افزود: ما یک مراسم عروسی سنتی و خیلی سادهای را برگزار کردیم و به خانه بخت رفتیم در آن زمان من ۱۲ سال بیشتر سن نداشتم.
نخا دستخوان در پاسخ به این سؤال خبرنگار ما که دختر یا پسر بودن فرزندان چقدر برای شهید اهمیت داشت، تصریح کرد: اصلاً جنسیت فرزند برایش اهمیتی نداشت؛ همه آنها به یک اندازه برایش عزیز بودند.
دستخوان خاطر نشان کرد: طی مدتی که خدمت بود گاهی مجبور بودم که به تنهایی بار زندگی را به دوش بکشم و به رفتنش اعتراض میکردم ناراحت میشد و میگفت من برای دفاع از وطنم میروم اگر من نروم رژیم بعث به کشور ما تسلط پیدا میکند.
وی عنوان کرد: برای آخرین باری که رفت سه بار برگشت و فرزند کوچک خود را در آغوش گرفت و میگفت پشت سر من هیچگاه گریه نکنید هیچگاه فرزندانمان را تنها نگذار و همیشه برایم دعای شهادت کنید. همسرم با هر خداحافظی به من میگفت: «فراموش نکن که همسر یک رزمنده هستی و ممکن است این خداحافظی آخرین خداحافظی باشد. همیشه این انتظار را داشته باش که اگر لحظهای به تو خبری داده شود، قوی باشی و بتوانی استوار بمانی.» . و حال ۳۸ سال از آخرین دیدار ما میگذرد و هنوز چشم به راه آمدن نشانی از جواد هستم.
شهید جواد خانهگیر یکم مهر سال ۱۳۴۳، در روستای میشپدام از توابع شهرستان رودبار جنوب دیده به جهان گشود، پدرش علی و مادرش دخی نام داشت.
جواد سواد خواندن و نوشتن نداشت سال ۱۳۵۸، ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر و دو دختر شد. کشاورز بود، که جنگ حق علیه باطل آغاز شد و بهعنوان سرباز در جبهه حضور یافت.
در ۱۳ فروردین ماه سال ۱۳۶۵ در قادر سولان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسیده و هنوز پیکر پاکش به وطن بازنگشته است.
انتهای خبر/پورحیدر