خبر خونی است که در رگ‌های خبرنگار جریان دارد

به گزارش خبرنگار رودبار ما، پیش از آن‌که او را خبرنگار بدانیم؛ پیشینه‌اش در سرودن اشعار جالب و خواندنی ما را به سابقه غیر خبری‌اش می‌کشاند.

خبرنگاری با سوژه‌هایی متفاوت و ساختاری مستند که سروده‌ها آن به خوبی در آثارش دیده می‌شود. آثاری مخاطب‌ پسند که همه این‌ها دلیل گفت‌‌وگوی اختصاصی ما با او بود.

نجمه حسنی شاعر، خبرنگار و دبیر خبرگزاری جمهوری اسلامی کرمان در گفت‌و‌گو با خبرنگار رودبار ما ضمن تبریک روز خبرنگار گفت: هر انسانی ارزش خود را به اندازه اندوخته‌های علمی که دارد مشخص می‌کند و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از شما بگیرد.

 دبیر خبرگزاری جمهوری اسلامی کرمان

در پاسخ به این سوال که از کی وارد عرصه خبرنگاری شدند، افزود:  از زمان کودکی شعر می‌‌‌سرودم و عضو انجمن‌ شعر بودم و از همان کودکی جرقه خبری در وجود من زده شد.

وی خاطر نشان کرد: اولین فعالیت خبری خود را در سن ۱۶ سالگی با هفته نامه فردوسی کویر آغاز کردم و در حال حاضر افتخار این را دارم که در خبرگزاری جمهوری اسلامی مشغول فعالیت باشم.

 دبیر خبرگزاری جمهوری اسلامی کرمان افزود: خبرنگاری خونی است که در رگ‌های من جریان دارد و فکر کردن و فاصله گرفتن از این عرصه موجب رنجش خاطر من خواهد شد.

وی بیان کرد: پیگیری مشکلات مردم جزء دغدغه‌های اصلی من در عرصه خبرنگاری است، شهد و شیرینی حل مشکلات مردم تا مدت‌ها همراه من است. 

دبیر خبرگزاری جمهوری اسلامی کرمان در پاسخ به این سؤال که روز خبرنگار را چگونه گذرانده‌اید، گفت: خبرنگاری تنها شغلی است، که تعطیلات ندارد و با رخ دادن یک اتفاق و مناسبت تازه کار خبرنگاران آغاز می‌شود.

 نجمه حسنی در پایان افزود: ارادت ما خبرنگاران به مردم همیشگی است و اگر مردم نباشند ما هم نیستیم و قلم و قدم‌های ما خبرنگاران بخاطر ‌مردم است و امیدواریم که همیشه حامل اخبار خوب برای مردم باشیم.

در ادامه یکی از سروده‌های نجمه حسنی را در وصف خبرنگار می‌خوانید: 

من خسته ام ولی به خدا جا نمی‌زنم
 مجنون بی‌دلی که به صحرا نمی‌زنم

چون یوسفی که به چاهش فکنده‌اند
دست هوس به زلف زلیخا نمی‌زنم

زهراییم هنوز و دلم تنگ فاطمه است
من دم به غیر حضرت زهرا نمی‌زنم

در انتظار یاریتان سخت تشنه‌ام، دل را بدون نام تو دریا نمی‌زنم

تقویم‌ها به انتظار تو در جمعه مانده‌آنم
 اِستاده‌ام به انتظار و دگر پا نمی‌زنم

با مردمی که به حسرت امروز مانده‌اند
 حرفی ز صبح صادق فردا نمی‌زنم

دست نداشته‌ام به دامانتان دخیل
مولا بگیر دست مرا جا نمی‌زنم

انتهای خبر/پورحیدر